شکوفه‌های درخت سیب سرخ/قسمت سوم

شکوفه‌های درخت سیب سرخ/قسمت سوم

حسیی که آشکارا در وجودشان به تکاپو افتاده است ، روزها را آبستن تب سوزانی می‌کند که عطش و عتابش در میان عقربه‌ی ساعت‌هایش آشکار و نهان می‌گردند. علاقه‌‌ای که وجود دارد اما لجبازی کودکانه مجال ابراز آن را نمی‌دهد. درنا می‌داند که سهراب را دیگر به نام یک هم‌بازی و عموزاده نمی‌خواهد. دوستش دارد

شکوفه‌های درخت سیب سرخ/قسمت دوم

شکوفه‌های درخت سیب سرخ/قسمت دوم

کین جایی در قلب مهربان کودکان ندارد. هرچند جدال‌ها همیشگی و دائم هستند اما علاقه‌ی کودکانه، پایان این کشمکش‌ها را ختم به آشتی می‌کند. رابطه‌ی ناهموار پدران باهم، هنوز روی درنا و سهراب اثری نگذاشته. آن‌ها چادر گل‌صنم را میعاد بازی‌های کودکانه‌ی خود میبینند و به هر بهانه‌ای از کَند( روستا) می‌کنند که کنار هم

شکوفه‌های درخت سیب سرخ

شکوفه‌های درخت سیب سرخ

میان عالم کودکی و بازی‌های بچه‌گانه، درنا مشغول بازی با عروسک‌های پارچه‌ای که مادر بزرگ با تکه‌ای چوب صاف و ته‌مانده‌های مژگان لچک و کِؤینگ_ توممانلێگ‌های خودش برایش درست کرده است. در میان چادر پدربزرگ، درنا هم گرداننده‌ی یک زندگی کودکانه با دست‌های کوچک و ذهن مستعدش است. یک زندگی با عروسک‌گردانی، هنر و ذوق